Related Posts Plugin for WordPress, Blogger... ^^^^^^^^ در   دل ^^^^^^^^

به روز نکردن وبم

امسال از بس رفتم مسافرت دیگه دلم نمی خواد برم

کلار دشت

تهران

تبریز

ارومیه

اردبیل

سرعین

جنگل های رویایی گلستان اونم مه الود و بارندگی

دالی خانی

هزار دوهزار

رامسر

عباس اباد

نشتارود

مرزن اباد

اهواز (اهواز مسافرت نیست یه جورایی خونه دوم میشه ولی خاطرات بدی از این شهر دارم  هم قدیما و هم

جدیدن)

بوشهر

گناوه

دیلم

کرمانشاه

سنندج

بوکان

 

 

ولی یه مسافرت دیگه می خوام برم

میشه چهارمی

خونوادگی و مجردی

همه جوره

اولین باریه که دلم نمی خواد به روز کنم وبمو

نمی دونم چرا

ولی نظراتو سعی می کنم بخونم

ولی خدایی مسافرت مجردی یه چیز دیگس

م م ن و ن از لطف همه که جویای حال من شدن به صورت خصوصی

 عکسم زیاد گرفتم

زیادددددد ولی بذارم تو وب سرعت میاد پایین و وبمو نمی تونید باز کنید

پس همین دو تا کافیه

اولی مقبره الشعرا تو تبریز

دومی کلار دشت البته قسمتای شمالیش تو جنگلاش


برچسب‌ها: گل شکوه, سردشت دزفول


 

نوشته شده توسط نوید گل شکوه در پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 1:2 موضوع | لینک ثابت


قرآن از دید دکتر شریعنی

مطلب کپی برداری شده از سایت فارس

اینم یه پست مناسبتی برای ماه رمضان تقدیم به همه روزه داران دوستداران قرآن

 

قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف

آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی

و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!

 

بقیه این متن زیبا در ادامه مطلب

 

پیشنهاد می کنم اگه نخوندین یه بار بخونید 

 

چرا ما شرمنده قرآنیم در ادامه مطلب 

 


برچسب‌ها: نوید گل شکوه, شهیون, شهیون دزفول, سردشت دزفول


ادامه مطلب

 

نوشته شده توسط نوید گل شکوه در شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 2:10 موضوع | لینک ثابت


ک ل ا س من


برچسب‌ها: سردشت دزفول, اداره آموزش و پرورش سردشت دزفول


 

نوشته شده توسط نوید گل شکوه در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ ساعت 19:8 موضوع | لینک ثابت


سال اول ورود به پامنار

بسمه تعالی

 

خاطره دبستان قدس

 

می خوام یک خاطره دیگه که این ها رو تا ابد تو سینه ام حفظ کردم رو  .روی وبلاگ بزارم و قبلش تشکر کنم از کسانی که این خاطرات رو می خونن و با نظرشون منو هم مشتاق تر هم راهنمایی می کنن

سال دوم تدریسم بود تازه به پامنار اومده بودم پامنار همونطور که از شمایل وبلاگ فهمیدید یک روستای زیبای گردشگری و یک خصوصیت بزرگ داره اونم اینه که در کنار دریاچه زیبای سد دز واقع شده در شمال شرق شهرستان دزفول در استان خوزستان که منظره زیبایی رو فراهم آورده کار مردم این روستا بیشتر ماهی گیری بود که با افزایش قیمت بنزین یواش یواش دارن میرن شهر و کار و کاسبیشون کسات.

اسم دبستان روستای پامنار دبستان قدس بود که بعد از یک راه پر پیچ و خم خطرناک به اونجا رسیدم و به مدرسه رفتم خلاصه طولانی نکنم برم سراغ خاطره منتها این خاطره در طی سال بود و حرف یک روز و یک هفته نبود

مدارس چند پایه مدارسی اند که شما باید توی یک کلاس و توی یک زنگ پنج پایه رو درس بدی در صورتی که شما یک نفری . دو دست داری . دو چشم .  یک مغز . و فقط ۴۵ دقیقه زمان. شیوه کلاس داری بماند تازه سالی دیگه میشم ۶ پایه

خوب یک شناختی نسبی روی بچه ها داشتم و فهمیده بودم که یکی از بچه ها که کلاس - بود یک دانش آموز خجالتی و تنبل نه اما ضعیف بوده و حتی توی ورزش و هماهنگی حرکات مشکل داشت و همیشه مورد لطف و محبت سایرین قرار می گرفته (مسخره . کتک و .....)من تصمیم گرفتم روش کار کنم به نظر من اون جای پیشرفت زیادی داشت با دادن مسئولیت بهش شروع کردم .

اما یک روز صبح رسیدم به مدرسه و بعد از صف صبحگاهی ۹ نفره دبستان قدس و ورزش صبحگاهی به کلاس رفتیم وقتی رفتم کلاس بچه ها بلند شدن و صلوات و شعرو که خوندن تصمیم گرفتم یک شوک بهشون وارد کنم تا با بقیه روز ها متفاوت باشه

بچه ها پاشین و وسایلتون رو جمع کنید و برید بیرون می خوام جاهاتون رو عوض کنم اول کلاس - بیاد و به * گفتم هر جا می خوای بشین بعد و نوبت کلاس چهارم و به همین ترتیب تا کلاس اول

بعد رفتم پای تخته و شروع به پرسیدن درس دیروز و شروع کردم به اول ها بخوانیم درس دادن و از چهارم خواستم تا به سوم اجتماعی درس بده و از پنجم خواستم با دوم بخوانیم کار کنه

صبح زود به اول درس می دادم چون بچه های اول سریع از کلاس خسته میشدن و اول صبح برای تدریس مناسب تر بود

بعد که کار کلاس اول تموم شد رفتم سراغ - و آقا * 

کلاس -درس دیروز خو یادتونه می خوام قبل از ارائه درس جدید یک یادآوری بکنم شروع کردم به تدریس غلط منتظر بودم تا علی حرف بزنه اول دوتا شون ماتشون برده بود شک داشتن که نکنه خودشون غلط فکر میکنن منم جدی درس میدادم تا این که * رو گفتم بیا پای تخته و یک سوال براش نوشتم تا حل کنه اونم به روش درست حل کردو منم گفتم غلطه اول نگام کرد و بد دوباره فکر کرد و به کتاب نگاهی انداخت دوباره حل کرد همون قبلی درس ضرب کسر ها بود من مخرج مشترک گرفته بودم و بعد صورت ها رو ضرب کردم اما اون صورت رو در صورت و مخرج رو در مخرج ضرب کرده بود بعد گفت آقا شما غلط حل کردین اینو که گفت حواس همه کلاس یهو رفت پای تخته * از آقا اشکال گرفته و بهش گفتم درستشو بهمون بگو و درس بده و اون هم این کارو به نحو احسن انجام داد و درس دیروز رو یک بار دیگه با زبون خودش گفت و منم با کمک شاگرد دیگه کلاس پنجم جا های غلط رو اصلاح می کردم به طوری که کلاس چهارم و سوم هم یاد می گرفت (شاید بچه ها درسو از زبون خودشون بهتر می فهمن شاید چیه حتما )

این شده بود کار هرروزم تدریس منظور دار غلط البته تدریس درستش رو روز قبل می دادم و بعد از * آقا دوباره می گفتم و * هر روز اعتماد به نفسش و ارج قربش پیش بچه ها بالاتر می رفت و من از اون تو تدریس پایه های پایین تر استفاده می کردم

توی ورزش هم خودم رو به نا بلدی میزدم تا * سعی کنه خودش یاد بگیره تا به من یاد بده

خلاصه طوری شد که نه تنها اون سال شاگرد اول مدرسه هم تونمره (معدل ۲۰) و هم تو اخلاق بشه و نگزاره هیچوقت بچه ای مسخره بشه

امسالم که رفته راهنمایی بازم شاگرد نمونه مدرسس و همیشه سراغشو می گیرم

این تجربه ای بود که من هر سال ازش استفاده می کنم و هم امسال برا بچه هام کنفرانس می زارم و بچه هام خودشون تدریس قسمتی از درسو به عهده میگیرن البته روز قبلش از من کمک میگیرن این باعث میشه علاقشون برای یادگیری اون درس چند برابر بشه

یا سرپرستی گروه نمایش رو برای تدریس تاریخ یا بخوانیم به عهده بگیرن هم ذوق و شوق یادگیری پیدا می کنن هم منو با نکاتی که اونا دلشون می خواد توی تدریس باشه آشنا می کنن و هم آماده میشن که اگه بزرگتر شدن با کم رویی مواجه نشن و هم تا ابد این درسا توی قلبشون هک بشه

 

تشکر از این که این تجارب رو قابل میدونید و می خونید.

شاید برای شما هم اتاق افتاده و امری عادی باشه اما من خیلی این خاطره رو دوست دارم و همیشه ازش یاد میکنم دانش آموزی رو که همه کوچیکش می کردن بزرگ کردم و دوباره به قول پدرش متولد شده بود و توی خونه هم توانا تر شده بود ............

دبستان قدس شهیون دزفول-منطقه سردشت دزفول

 


برچسب‌ها: اداره آموزش و پرورش سردشت دزفول, شهیون دزفول, نوید گل شکوه, سردشت دزفول


 

نوشته شده توسط نوید گل شکوه در پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:42 موضوع | لینک ثابت